هبونلغتنامه دهخداهبون . [ هََ ] (ع اِ) عنکبوت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).
حبیونلغتنامه دهخداحبیون . [ ح َب ْ بی ی ] (اِخ ) طائفه ای از عرب . بطن من بنی الولید. وهم بنوحبةبن راشدبن الولید. (صبح الاعشی ج 1 ص 332).
هبیونلغتنامه دهخداهبیون . [ هََ ] (اِ) افیون و تریاک . (ناظم الاطباء). به معنی افیون است که تریاک باشد. (برهان ) (آنندراج ). مهاتل . مهاتول . صورتهای دیگر آن هپیون . اپیون . ابیون . افیون . رجوع به هر یک از این کلمات شود.
پگاهلغتنامه دهخداپگاه . [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) بگاه . سخت زود.زود (بامداد). سپیده دم . سفیده ٔ صبح . صبح زود. صبح نخستین . صبح صادق . سَحر. سرگاه . بَکر. بُکرَة. فجر.عُجسَة. غدوة. غداة. غدیّة. (منتهی الارب ) : سپهبدش را
ابن راهبونلغتنامه دهخداابن راهبون . [ اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) ابوعمر سهل بن هارون (قرن دوم هجری ). عالم و حکیمی اصلاً ایرانی و شیعی . چندی رئیس کتابخانه ٔ مأمون بوده است .