لغتنامه دهخدا
هجا کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هجو کردن . (ناظم الاطباء). مسخره کردن . مذمت کردن . دشنام دادن . مضحکه قرار دادن . ذم کردن . هجا گفتن . بدگفتن و فحش دادن و استهزاء کردن در شعر« : خطیبان را گفت تا او را زشت گفتند بر منبرها و شعرا را فرمود تا او را