لغتنامه دهخدا
حجل . [ ح َ ج َ ] (ع اِ) کبک نر. (منتهی الارب ). قبج ذکر. حجلی . حجلان مرغی است خاکی رنگ که به سرخی زند. بیش از پریدن راه رود. بقدر کبوتر و مانند قطا است . منقار و سر و پای آن سرخ است . گوشت آن خوش خوراک و سریع الهضم است . چون صاحب یرقان دماغ آنرا با خمر بیاشامد وی را سود دهد