هدودلغتنامه دهخداهدود. [ هََ ] (ع ص ، اِ) زمین نرم . (منتهی الارب ). ارض السهلة. (اقرب الموارد). || پشته ٔ شاقه . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || زمین نشیب . (منتهی الارب ). اکمة هدود؛ پشته ٔ دشوارشیب . (از اقرب الموارد).
حدوثلغتنامه دهخداحدوث . [ ح ُ ] (ع مص ) نو شدن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (حبیش تفلیسی ). حداثت . شدن چیزی که نبوده است . نو آمدن . نو پیدا شدن چیزی . و این صفت مخلوقات است . (غیاث ) (آنندراج ). نوی . تازگی . مقابل قِدَم و قدمت . حدوث را بر دو معنی اطلاق کنند، اول کون الشی ٔ مسبوق
هذوذلغتنامه دهخداهذوذ. [ هََ ] (ع ص ) برنده . (منتهی الارب ). القطاع و یقال : شفرة هذوذ؛ ای قاطعة. (اقرب الموارد).
حدوددیکشنری عربی به فارسیسرحد , حاشيه , لبه , کناره , مرز , خط مرزي , لبه گذاشتن (به) , سجاف کردن , حاشيه گذاشتن , مجاور بودن , حد , محدوده , محدود کردن , منحصر کردن , محبوس کردن , خط فاصل , مرزي , صف جلو لشکر
پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) مقداری که با پشت توان برداشت . هر چیز که بر پشت گیرند از هیمه و جز آن . کوله . کوله بار. بار : شب زمستان بود کپی سرد یافت کرمک شب تاب ناگاهی بتافت کپیان آتش همی پنداشتند<