حدانیلغتنامه دهخداحدانی . [ ح ُدْ دا ] (اِخ ) ابومغیرة قاسم بن فضل . مسلم بن ابراهیم از وی روایت کند. یاقوت گوید: منسوب به حدان بصره است که در آن سکونت داشت . و در 167 یا 166هَ . ق . درگذشت . (معجم البلدان ).
حدانیلغتنامه دهخداحدانی . [ح ُدْ دا ] (ص نسبی ) منسوب به حدان ، بطنی از تمیم . || منسوب به حدان بطنی از ازد. (سمعانی ).
عیدانیلغتنامه دهخداعیدانی . [ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عیدان ، و آن بطنی است از حضرموت ، و او پدر ربیعةبن عیدان بن ربیعه ٔ ذی العرف ابن وائل ذی طراف بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
هَدَانِيفرهنگ واژگان قرآنمرا هدايت کرد(اصل در معني اين کلمه بازگشتن است .کلمه هدي به معناي راهنمائي به سوي مطلوب به نرمي و لطف است و اهتدا پذیرفتن هدايت و ایستادگی در راه کسب آن است)
hallucinatingدیکشنری انگلیسی به فارسیتوهم، هذیان گفتن، حالت هذیانی پیدا کردن، هذیانی شدن، اشتباه کردن، گرفتار اوهام و خیالات شدن
تهلوسدیکشنری عربی به فارسیگرفتار اوهام وخيالا ت شدن , حالت هذياني پيدا کردن , هذياني شدن , هذيان گفتن , اشتباه کردن
hallucinatedدیکشنری انگلیسی به فارسیترسناک، هذیان گفتن، حالت هذیانی پیدا کردن، هذیانی شدن، اشتباه کردن، گرفتار اوهام و خیالات شدن
hallucinatesدیکشنری انگلیسی به فارسیهذیان می کند، هذیان گفتن، حالت هذیانی پیدا کردن، هذیانی شدن، اشتباه کردن، گرفتار اوهام و خیالات شدن