هرباسپلغتنامه دهخداهرباسپ . [ هََ] (اِ) ستاره ٔ سیار بود. (جهانگیری ). در برهان جمع آن هرپاسبان (بای فارسی بعد از راء) آمده است . رجوع به هرباسب و نیز رجوع به حاشیه ٔ برهان چ معین شود.
حربشةلغتنامه دهخداحربشة. [ ح ِ رِب ْ ب ِ ش َ ] (ع اِ) افعی ، یا افعی بزرگ ، یا افعی که در رفتن وی آواز درشت برآید. حربش . (منتهی الارب ).
آرباسلغتنامه دهخداآرباس . (اِخ ) آرباسِس . نام مردی اساطیری ، فرمانروای مدی از طرف سارداناپال و گویند او با همراهی بلزیس حکمران بابل پادشاه آشور را برانداخت و خود را پادشاه مدی نامید.
اربازلغتنامه دهخداارباز. [ اِ ] (ع مص ) زیرک گردانیدن . (از منتهی الارب ). عاقل کردن . (از ذیل اقرب الموارد). || فربه نمودن گوسپند و مانند آن . (از منتهی الارب ).
هرباسبلغتنامه دهخداهرباسب . [ هََ ] (اِ) هر یک از سیارات را گویند که آن زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و ماه باشد. (برهان ). رجوع به هرباسپ شود.