هرةلغتنامه دهخداهرة. [ هَِرْرَ ] (ع اِ) مؤنث هِرّ. ج ، هِرَر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گربه ٔ ماده . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هر و هرر شود.
هرةدیکشنری عربی به فارسیچرک دار , چرکي , ريم الود , گربه , دخترک , بيدمشک , شبدرصحرايي , گربه وار , مثل پيشي
آرایۀ شلومبرگرSchlumberger array, Schlumberger electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن زوجالکترودهای داخلی برای اندازهگیری ولتاژ، در مقایسه با زوجالکترودهای خارجی جریان، خیلی به هم نزدیکاند
آرایۀ وِنِرWenner array, Wenner electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای با الکترودهای همفاصله و متقارن که میتواند در امتداد خط اندازهگیری گسترش یابد
آرایۀ قطبی ـ قطبیpole-pole array, two-arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن دو الکترود جریان و پتانسیل پشت سر هم و در فاصلهای دور از هم بر روی خط برداشت (survey line) قرار میگیرند
آرایۀ دوقطبی ـ دوقطبیdipole-dipole array, double dipole arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای الکترودی که در آن یک دوقطبی جریان را به زمین میفرستد و دوقطبی مجاور اختلاف پتانسیل را اندازهگیری میکند
آرایۀ قطبی ـ دوقطبیpole-dipole array, three-point method, three-arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن جفتالکترودهای پتانسیل پیدرپی دورتر از یکی از الکترودهای جریان بر روی خط برداشت (survey line) قرار میگیرند
حشیشةالهرةلغتنامه دهخداحشیشةالهرة. [ ح َ ش َ تُل ْ هَِ رْ رَ ] (ع اِمرکب ) موی گیاه . سنبل هندی . فو. و رجوع به حشیشةالسنور شود.
جمهرةلغتنامه دهخداجمهرة. [ ج َ هََ رَ ] (ع اِ) ریگ توده . (منتهی الارب ). || (مص ) گرد آوردن . || توده توده کردن و بلند کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خبر دادن از چیزی بیک طرف و نهان داشتن مقصود از آن خبر. (منتهی الارب ): جمهرت لک الخبر؛ اخبرت بجمهوره . (اقرب الموارد).
جوهرةلغتنامه دهخداجوهرة. [ ج َ هََ رَ ] (ع اِ) یکی جوهر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جوهر شود.