چارتارلغتنامه دهخداچارتار. (اِ مرکب ) طنبور و رباب چهارتار را گویند. (برهان ) : طبع گیتی راست شد درعهد تو زآنسان که بازنشنود صوت مخالف هیچکس زین چارتار. سلمان ساوجی .|| کنایه از چهارعنصر و عالم و دنیا هم هست به اعتبار چهاررکن . (برها
چهارتارلغتنامه دهخداچهارتار. [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که تار چهاردارد. || سازی که چهار تار دارد. طنبوری که دارای چهار سیم است . شوشک . رجوع به چارتار شود.
پورت آرتورلغتنامه دهخداپورت آرتور. [ پ ُ ] (اِخ ) نام بندری به چین (در ژاپونی ریوجون و در چینی لوشون یا لوشونکو است ) و در شبه جزیره ٔ لیائوتونگ واقع و پایگاه دریائی است کنار دریای زرد.
هرتاللغتنامه دهخداهرتال . [ ] (هندی ، اِ) به هندی زرنیخ است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به هرتار شود.