هرزوقیلغتنامه دهخداهرزوقی . [ هَُ قا ] (ع اِ) اسم است حبس و بند را. (منتهی الارب ). نام محبس . (اقرب الموارد).
نمک خوردنلغتنامه دهخدانمک خوردن . [ ن َ م َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) هم نمک شدن . مهمان شدن . (حاشیه ٔ وحید بر خسرو و شیرین نظامی ). هم غذا شدن : مرا پیوند اوخواری نیرزدنمک خوردن جگرخواری نیرزد. نظامی .