هرکوللغتنامه دهخداهرکول . [ هَِ ] (اِخ ) نام رومی هراکلس قهرمان افسانه های ادبیات یونان و رم . رجوع به هراکلس شود.
هرکولفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه، مجاز] مرد قوی؛ پهلوان.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی؛ الجاثیعلیرکبتیه.
عرقاللغتنامه دهخداعرقال . [ ع ِ ] (ع ص ) مرد کج رو که به راه مستقیم نیاید و ثبات نورزد. (منتهی الارب ). آنکه بر رشد و راه راست خود، مستقیم نگردد. (از اقرب الموارد).
هرکیللغتنامه دهخداهرکیل . [ هَِ ] (ع ص ) دختر شگرف اندام نیکوخلفت خوشرفتار.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هرکولة شود.
چارقللغتنامه دهخداچارقل . [ ق ُ ] (اِ مرکب ) چهارقل . چهارسوره ٔ قرآن کریم که هر یک از آن چهار با کلمه ٔ «قل » آغاز میشود و عبارتند از: قل هواﷲ احد، قل اعوذ برب الفلق ، قل اعوذ برب الناس ، قل یا ایها الکافرون . مجموع چهار سوره ٔ قل یا ایها الکافرون ، قل هواﷲ احد، قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ بر
هرقللغتنامه دهخداهرقل . [ هَِ ق ِ ] (اِخ ) یکی از حکما که در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند به عمل اکسیر تام رسیده است . (ابن ندیم ).
هرکولسلغتنامه دهخداهرکولس . [ هَِ ] (اِخ ) پسر ژوپیتر و در یونان قدیم رب النوع شجاعت و قوت بود. (فوستل دوکولانژ). رجوع به هراکلس و هرکول شود.
هرکولانوملغتنامه دهخداهرکولانوم . [ هَِ ] (اِخ ) شهری قدیم است در ناحیت کامپانیه در کشور ایتالیا که در نزدیکی ناپل و بر دامنه ٔ کوه آتشفشان وزو قرارداشته است و اخیراً در حفاریهای باستان شناسان آثار عتیق گرانبها از زیر آوارهای آن به دست آمده که نماینده ٔ تمدن رم کهن است . (از ایران باستان پیرنیا).<
هرکولةلغتنامه دهخداهرکولة. [ هَِ ک َ ل َ ] (ع ص ) دختر شگرف اندام نیکوخلقت خوشرفتار بزرگ سرین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دختر چاق برجسته سرین و ابوعبیده گوید: الضخمة الاوراک . (اقرب الموارد).
هیرقلشلغتنامه دهخداهیرقلش . [ رَ ل ِ ] (اِخ ) هرقلس . هرکول . رجوع به هرقلس و هرکول شود. (نزهة القلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 277).
هرکولسلغتنامه دهخداهرکولس . [ هَِ ] (اِخ ) پسر ژوپیتر و در یونان قدیم رب النوع شجاعت و قوت بود. (فوستل دوکولانژ). رجوع به هراکلس و هرکول شود.
هرکولانوملغتنامه دهخداهرکولانوم . [ هَِ ] (اِخ ) شهری قدیم است در ناحیت کامپانیه در کشور ایتالیا که در نزدیکی ناپل و بر دامنه ٔ کوه آتشفشان وزو قرارداشته است و اخیراً در حفاریهای باستان شناسان آثار عتیق گرانبها از زیر آوارهای آن به دست آمده که نماینده ٔ تمدن رم کهن است . (از ایران باستان پیرنیا).<
هرکولةلغتنامه دهخداهرکولة. [ هَِ ک َ ل َ ] (ع ص ) دختر شگرف اندام نیکوخلقت خوشرفتار بزرگ سرین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دختر چاق برجسته سرین و ابوعبیده گوید: الضخمة الاوراک . (اقرب الموارد).