هریجانلغتنامه دهخداهریجان . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش کلاردشت شهرستان نوشهر که 350تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش ارزن ، غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
هرجانلغتنامه دهخداهرجان . [ هََ ] (اِ) به لغت اهل مغرب نوعی بادام کوهی است و به عربی روغن آن را زیت الهرجان گویند. درد پشت را نافع است و قوه ٔ باه دهد. (برهان ). لوزالبربر. (فهرست مخزن الادویه ).
هرجانلغتنامه دهخداهرجان . [ هََ رَ ] (اِخ ) دهی است در فاصله ٔ کمتر از سه فرسخ از تبریز در میان جنوب و مشرق آن . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
هرجانلغتنامه دهخداهرجان . [ هََ رَ ] (اِخ ) دهی است میان جنوب و مشرق فهلیان در دو فرسخی آن . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
هرجانلغتنامه دهخداهرجان . [ ] (اِخ ) دهی بوده است از دهستان کوهستان ، از بخش کلارستاق تنکابن . (از مازندران و استرآباد رابینو ص 146 از ترجمه ٔ فارسی ).
کوهستانلغتنامه دهخداکوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش کلاردشت که در شهرستان نوشهر واقع است . این دهستان در قسمت غربی رودخانه ٔ چالوس قرار دارد. از 22 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و در حدود 4600 تن سکنه دارد. قرای
مهریجانلغتنامه دهخدامهریجان . [ م ِ ] (اِخ ) از قرای مرو است و منسوب به آن مهریجانی . (از معجم البلدان ) (الانساب سمعانی ).