هسبلغتنامه دهخداهسب . [ هََ ] (ع ص ) بسنده و کفایت . (منتهی الارب ). کفایة. مانند حسب ، و هاء بدل حاء است . (از اقرب الموارد). رجوع به حَسْب شود.
حسبلغتنامه دهخداحسب .[ ح َ س َ ] (حرف اضافه ) برحسب . به حسب . برطبق . مطابق . بروفق . به دستور. بنابر. موافق . حَسب : و بر حسب واقعه گویان . (گلستان ).سیر سپهر و دور قمر را چه اختیاردر گردشند برحسب اختیار دوست .حافظ.
حسبلغتنامه دهخداحسب . [ ح َ ] (ع مص ) شمردن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). شمار. (منتهی الارب ). عدد. || مرده را در کفن پیچیده در گور کردن و یا دفن کردن مرده در سنگستان . (منتهی الارب ).
هسبندلغتنامه دهخداهسبند. [ هََ ب َ ] (ن مف مرکب )مخفف هست بند. حسبند. عاشق . سخت شیفته . در تداول ، هسبند کسی شدن ؛ سخت عاشق و شیفته ٔ او گردیدن . سخت مفتون و بیقرار شدن . دل بستن . (از یادداشتهای مؤلف ).
هسبندلغتنامه دهخداهسبند. [ هََ ب َ ] (ن مف مرکب )مخفف هست بند. حسبند. عاشق . سخت شیفته . در تداول ، هسبند کسی شدن ؛ سخت عاشق و شیفته ٔ او گردیدن . سخت مفتون و بیقرار شدن . دل بستن . (از یادداشتهای مؤلف ).