هشوشلغتنامه دهخداهشوش . [ هََ ] (اِخ ) قبیله ای است از قبایل عرب فارس که از اعراب بر نجداند. مسکن آنها نواحی بندر هندیان از بلوک فلاحی است و معیشت آنها از گوسفند و مادیان و شتر و زراعت دیمی و زبانشان عربی است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
هشوشلغتنامه دهخداهشوش . [ هََ ] (ع ص ) شاة هشوش ؛ گوسپندبسیارشیر. (از منتهی الارب ). ثارّة باللبن . || ناقة هشوش ؛ شتر بسیارشیر. (از اقرب الموارد).
سس پنیرcheese sauceواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع سسهای سفید طعمدارشده با پنیر که عمدتاً برای پوشش دادن برخی از غذاها مانند نیرشته یا ماهی، به کار میرود
سس پیالهایdipping sauce, dipواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع چاشنیهایی که ویژة غذاهای انگشتی و نانها و برگک سیبزمینی و سبزیجات است و در ظروف دهانگشاد و کاسهمانند عرضه میشود تا بتوان خوراک را مستقیماَ و بههنگام صرف غذا در آن غوطهور یا به آن آغشته کرد
خشککن خلأvaccum dryer, sous vide (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانخشککنی که مواد غذایی را تحت فشار کمتر از اتمسفر و در دمای پایین خشک میکند
ترمیم اضطراریsos repairواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترمیم در زمانی که میزان آسیب دِنا براثر عوامل جهشزا، مانند پرتو فرابنفش و مواد شیمیایی، بسیار شدید است متـ . ترمیم خطاآمیز error-prone repair
مدل سفرگزینیmode choice model, modal choice modelواژههای مصوب فرهنگستانمدلی برای پیشبینی سهم هریک از شیوههای حملونقل موجود از تعداد کل نفرسفرها
هشوشةلغتنامه دهخداهشوشة. [ هَُ ش َ ] (ع مص ) نرم و سست گردیدن نان . (منتهی الارب ). سست گردیدن . (تاج المصادر بیهقی ). شکننده گردیدن نان . (از منتهی الارب ). || سست و ضعیف گردیدن مرد. (اقرب الموارد).
هشوشةلغتنامه دهخداهشوشة. [ هَُ ش َ ] (ع مص ) نرم و سست گردیدن نان . (منتهی الارب ). سست گردیدن . (تاج المصادر بیهقی ). شکننده گردیدن نان . (از منتهی الارب ). || سست و ضعیف گردیدن مرد. (اقرب الموارد).
رهشوشلغتنامه دهخدارهشوش . [ رُ ](ع ص ، اِ) شتر بسیارشیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد جوانمرد باحیا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).