25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
هضم شدن
هضم کردن
هضم رابع
هضم نفس
هضم تر
هضم هوازی سرمادوست
بیشتر بدانید
unnoticeably
contignation
سازشگر
خوانائی (خطاطی)
radiosonic
زغنه
هضم
hazm
معنی
تحلیل غذا در معده و درآوردن آن بهصورتی که قابل جذب باشد؛ گوارش.
مترادف
تحلیل، گوارش، هاضمه
«»
پیدا نشد!
منظور شما این بود؟
شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
برای این واژه یک معنی پیشنهاد دهید.