لغتنامه دهخدا
الزم . [ اَ زَ ] (ع ن تف ) لازم تر.(غیاث اللغات ) (آنندراج ). واجب تر: این کار الزم است . || لازم گیرنده تر. چسبنده تر. ثابت تر. ثابت قدم تر. رهانکننده : ابوسعید اجمع لشمل العلم ... و الزم للجادة الوسطی فی الدین و الخلق . (یاقوت ،ذیل ترجمه ٔ حسن بن عبد