همبَری 1symportواژههای مصوب فرهنگستاننوعی همترابُردی که در آن دو ماده با کمک یک ترابر همجهت با یکدیگر از خلال غشا عبور میکنند
پیامبریلغتنامه دهخداپیامبری . [ پ َ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل پیامبر. پیغمبری . وخشوری . رسالت . پیام گزاری .
همبریلغتنامه دهخداهمبری . [ هََ ب َ ] (حامص مرکب ) هم بری . مطابقت . برابری . همسری . هم طرازی : شیر بیابان را با مرد جنگ همسری و همبری و شرکت است . ناصرخسرو.رجوع به همبر شود.
امبریلغتنامه دهخداامبری . [ اُ ] (اِخ ) یکی از ایالات ایتالیا واقع در ناحیه ٔ مرکزی آن کشور، بین ایالات توسکان ، مارش ، آبروز و ایالت مرکزی . شهرهای مهم آن فولژینیوم وسنا گالیکا و ایگویوم است . (از لاروس بزرگ ).
دگرگونی همبَریcontact metamorphismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دگرگونی گرمایی که در سنگهای همبَر یک تودۀ ماگمایی به وجود میآید
سطح همبَریcontact surface 3, contact 3واژههای مصوب فرهنگستانصفحه یا سطح تماس نامنظم بین دو گونه یا دو سن مختلف سنگ متـ . همبَری 2
سنگ دگرگونی همبَریcontact metamorphic rockواژههای مصوب فرهنگستانسنگی که براثر فرایندهای دگرگونی همبَری تشکیل میشود
هالۀ دگرگونی همبَریcontact metamorphic aureoleواژههای مصوب فرهنگستانهالهای که در اطراف دگرگونی همبَری با فواصلی بین چند سانتیمتر تا چند کیلومتر از تودۀ نفوذی بهصورت زونبندی مشاهده میشود