خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همدستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همدستی
مترادف و متضاد
اتحاد، اتفاق، تعاون، دستگیری، سازش، شراکت، کمک، مصاحبت، ، معاضدت، معاونت، ، همراهی، ، یاری
فعل
بن گذشته: همدستی کرد
بن حال: همدستی کن
دیکشنری
aid, collusion, conspiracy
-
جستوجوی دقیق
-
همدستی
واژگان مترادف و متضاد
اتحاد، اتفاق، تعاون، دستگیری، سازش، شراکت، کمک، مصاحبت، ، معاضدت، معاونت، ، همراهی، ، یاری
-
همدستی
دیکشنری فارسی به عربی
تعاون
-
واژههای مشابه
-
همدستی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تعاون , مساعدة
-
همدستی درجرم
دیکشنری فارسی به عربی
تواطي
-
واژههای همآوا
-
هم دستی
لغتنامه دهخدا
هم دستی . [ هََ دَ ] (حامص مرکب ) اتفاق . موافقت . دست به دست هم دادن : در سر آمد نشاط و سرمستی عشق با باده کرده همدستی . نظامی . || درافتادن . پنجه درافگندن : ستیزه با بزرگان به توان بردکه از همدستی خردان شوی خرد. نظامی .نایب شه ز روی سرمستی کرد با ...
-
جستوجو در متن
-
collaborate
واژهنامه آزاد
همدستی کردن
-
تعاون
دیکشنری عربی به فارسی
همدستي , همکاري
-
انبازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] 'ambāzi شرکت؛ همکاری؛ همدستی.
-
تواطي
دیکشنری عربی به فارسی
همدستي درجرم , شرکت در جرم
-
وابستن
لهجه و گویش تهرانی
تبانی، همدستی،گاوبندی
-
complicities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همکاری، همدستی درجرم، شرکت در جرم
-
تعاون
دیکشنری عربی به فارسی
همدستي کردن , باهم کار کردن , تشريک مساعي