امیدواریلغتنامه دهخداامیدواری . [ اُمیدْ ] (حامص مرکب ) مقابل ناامیدی . (آنندراج ). رجاء. ارتجاء. ترجی . ترجیه . (یادداشت مؤلف ). امیدوار بودن . امید داشتن . (از فرهنگ فارسی معین ). آرزومندی : مجنون ز سر امیدواری می کرد بسجده حق گزاری . نظامی
گشنسفلغتنامه دهخداگشنسف . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) (آل یا خاندان ...) همدوره ٔ اردشیر بابکان بوده و بر طبرستان و گیلان و رویان و دماوند حکومت داشت ، اجداد او از زمان اسکندر کبیر (330 ق . م .) فرمانروایان ولایات مزبور بودند و حکومت در خاندان او باقی ماند تا در حدود س
شاه بورجالغتنامه دهخداشاه بورجا. [ رَ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین شاه علی ابورجاء غزنوی . یکی از شاعران مشهور غزنین در اواسط قرن ششم بوده است . (لباب الالباب ج 2 ص 276). نام و لقب و کنیه ٔ او بگفته عوفی چنان است که نقل کردیم ،نظامی ع