همزیستیلغتنامه دهخداهمزیستی . [ هََ ] (حامص مرکب ) هم زیستی . با هم زیستن . زندگی دو تن یا دو گروه با یکدیگر درحالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند.
همزیستیفرهنگ فارسی عمید۱. با هم زندگی کردن.۲. زندگانی مردم دو کشور با کمکهای اقتصادی و سیاسی به یکدیگر.۳. (زیستشناسی) شریک بودن دو گیاه در زندگی با یکدیگر.
همزیستیcoexistenceواژههای مصوب فرهنگستانتوافق ضمنی بین دو یا چند کشور آشتیناپذیر برای اجتناب از جنگ
همزیستیلغتنامه دهخداهمزیستی . [ هََ ] (حامص مرکب ) هم زیستی . با هم زیستن . زندگی دو تن یا دو گروه با یکدیگر درحالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند.
همزیستیفرهنگ فارسی عمید۱. با هم زندگی کردن.۲. زندگانی مردم دو کشور با کمکهای اقتصادی و سیاسی به یکدیگر.۳. (زیستشناسی) شریک بودن دو گیاه در زندگی با یکدیگر.
همزیستیcoexistenceواژههای مصوب فرهنگستانتوافق ضمنی بین دو یا چند کشور آشتیناپذیر برای اجتناب از جنگ
همزیستیلغتنامه دهخداهمزیستی . [ هََ ] (حامص مرکب ) هم زیستی . با هم زیستن . زندگی دو تن یا دو گروه با یکدیگر درحالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند.
همزیستیفرهنگ فارسی عمید۱. با هم زندگی کردن.۲. زندگانی مردم دو کشور با کمکهای اقتصادی و سیاسی به یکدیگر.۳. (زیستشناسی) شریک بودن دو گیاه در زندگی با یکدیگر.
نظریۀ درونهمزیستیendosymbiotic theory, endosymbiont theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که براساس آن هوهستهایهای فعلی از الحاق پیشهستهایها و یاختههای هستهداران اولیه منشأ گرفتهاند