همشةلغتنامه دهخداهمشة. [ هََ ش َ ] (ع اِمص ) جنبش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زیروزبرشدگی ملخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیش وپس رفتگی مردم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به هَمْش شود.
حمسةلغتنامه دهخداحمسة. [ ح َ م َ س َ ] (ع اِ) ستوری است دریائی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سنگ پشت . ج ، حَمَس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
حمشةلغتنامه دهخداحمشة. [ ح َ ش َ ] (ع مص ) خشمگین شدن و غضب کردن . (اقرب الموارد). برافروختن از خشم . (منتهی الارب ). || سخت شدن . || (ص ) مؤنث حَمش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- اوتار حمشة ؛ وترهای باریک . (اقرب الموارد).
حمشةلغتنامه دهخداحمشة. [ ح َ م ِ ش َ /ح َ ش َ ] (ع ص ) لثة حمشة؛ لثة کم گوشت . || اوتار حمشة؛ باریک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
پیش و پسلغتنامه دهخداپیش و پس . [ ش ُ پ َ ] (ق ترکیب عطفی ) امام و وراء. (دهار). جلو و عقب . پشت سر و پیش روی . قدام و خلف : چو شورش در آب آمدی پیش و پس نخوردندی آن آب را هیچکس . نظامی .شب آمد چه شب اژدهائی سیاه فروبست ظلمت پس وپیش