خط نشانهرویline of aimواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی از نگاه شخص توپچی یا تیرانداز که در امتداد آن، هدف قابل رؤیت است
روی هملغتنامه دهخداروی هم . [ ی ِ هََ ] (ق مرکب ) جمعاً. مجموعاً. (فرهنگ فارسی معین ). مجموع . (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگستان ). || چیزی بالای چیز دیگری . (فرهنگ فارسی معین ).- روی هم رفتن ؛ متراکم شدن . (یادداشت مؤلف ).
روی هم رفتهلغتنامه دهخداروی هم رفته . [ ی ِ هََ رَ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) من حیث المجموع . کلاً. (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ).
واپایش همرَویconcurrency controlواژههای مصوب فرهنگستانعمل هماهنگی تراکنشهایی که برای دستیابی به دادههای یکسان بهطور موازی انجام میشوند
واپایش همرَویconcurrency controlواژههای مصوب فرهنگستانعمل هماهنگی تراکنشهایی که برای دستیابی به دادههای یکسان بهطور موازی انجام میشوند