همساختhomolog, homologousواژههای مصوب فرهنگستانویژگیهایی مشابه در گونههای متفاوت که از یک نیای مشترک به ارث میرسند
همساختstrophicواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ساختار آوازی که در آن یک لحن ثابت برای همۀ بندهای متن به کار میرود
نوترکیبی همساختhomologous recombination, HR 2, legitimate recombinationواژههای مصوب فرهنگستانمبادله یا جانشینی ژن در نتیجۀ چلیپایی شدن یا تبدیل ژن
ژنهای همساختhomologous genesواژههای مصوب فرهنگستانژنهایی که ازنظر تکاملی، از ژنی در نیای مشترک منشأ گرفته باشند
همارز سوختوسازیmetabolic equivalents, MET 2واژههای مصوب فرهنگستانمقدار انرژی مصرفی بر مبنای مقدار اکسیژن مصرفی در دقیقه دراِزای هر کیلوگرم وزن بدن
ژنهای همساختhomologous genesواژههای مصوب فرهنگستانژنهایی که ازنظر تکاملی، از ژنی در نیای مشترک منشأ گرفته باشند
کالبدشناسی همساختیhomologic anatomy/ homological anatomyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از کالبدشناسی که به بررسی ساختارهای متناظر در موجودات مختلف میپردازد
نوترکیبی همساختhomologous recombination, HR 2, legitimate recombinationواژههای مصوب فرهنگستانمبادله یا جانشینی ژن در نتیجۀ چلیپایی شدن یا تبدیل ژن
أخْرَجَه إلي النّورِدیکشنری عربی به فارسیبيرون داد آن را , محقّق ساخت آن را , عملي ساخت آن را , پديد اورد آن را
أجَّجَدیکشنری عربی به فارسیشعله ور ساخت , ملتهب کرد , برآشفت , آشفته ساخت , برانگيخت , تحريک کرد , خشمگين ساخت
ژنهای ناهمساختanalogous genesواژههای مصوب فرهنگستانژنهایی با توالی ناهمسان و کارکرد یا کارکردهای مشابه و منشأ تکاملی متفاوت
ژنهای همساختhomologous genesواژههای مصوب فرهنگستانژنهایی که ازنظر تکاملی، از ژنی در نیای مشترک منشأ گرفته باشند
ناهمساختanalog, analogousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی اندام یا ساختاری که عملکردی مشابه با اندام یا ساختاری در اندامگانی دیگر دارد، ولی خاستگاه تکاملی آن متفاوت است
نوترکیبی همساختhomologous recombination, HR 2, legitimate recombinationواژههای مصوب فرهنگستانمبادله یا جانشینی ژن در نتیجۀ چلیپایی شدن یا تبدیل ژن