همعاملcofactorواژههای مصوب فرهنگستانبرای درایهای از یک ماتریس مربع، دترمینان ماتریسی که از حذف سطر و ستونِ شاملِ آن درایه به دست آید نیز: کهاد minor
شارش جفری ـ هاملJeffery-Hamel flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش یک شارة گرانرو در مجرایی با دیوارههای واگرا یا همگرا که از یک چشمه یا چاه، واقع در محل تلاقی دیوارهها، منشأ میگیرد
موج آزادfree waveواژههای مصوب فرهنگستانموجی که بهجز عاملِ بهوجودآورندۀ آن، هیچ عامل دیگری بر آن اثر ندارد
factorدیکشنری انگلیسی به فارسیعامل، فاکتور، ضریب، عامل مشترک، حق العمل کار، نماینده، عامل محافظت در برابر نور آفتاب