هم نوالغتنامه دهخداهم نوا. [ هََ ن َ ] (ص مرکب ) هم آواز. هم صدا : یاد ایامی که با هم آشنا بودیم ماهم خیال و هم صفیر و هم نوا بودیم ما.صائب .
پادهمنواییanticonformityواژههای مصوب فرهنگستانامتناع عمدی و خودآگاهانه از پیروی کردن از ملاکهای پذیرفتهشدۀ اجتماعی غالباً همراه با بیان افکار یا باورها یا داوریهایی که آن ملاکها را به چالش میکشند
ناهمنواییnonconformityواژههای مصوب فرهنگستانبیان عقاید و قضاوتها یا انجام دادن اعمالی که با عقاید و قضاوتها یا اعمال سایر مردم یا معیارهای یک گروه یا نهاد مغایرت داشته باشد