تبار پدرسوییpatrilineal descent,agnate, agnationواژههای مصوب فرهنگستانتباری که از جانب پدر تعیین میشود متـ . پدردودمانی patrilineage
حناذلغتنامه دهخداحناذ. [ ح َ ] (ع اِ) آفتاب . (منتهی الارب ). از نامهای خورشید است . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
حناطلغتنامه دهخداحناط. [ ح َن ْ نا ] (ع ص ) گندم فروش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (دهار). ج ، حناطون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || حنوطفروش . (منتهی الارب ). خوشبوفروش . (غیاث ). خوشبوی فروش برای مردگان . ج ،حناطون . (ناظم الاطباء) (اقرب المو
حناطلغتنامه دهخداحناط. [ ح ِ ] (ع اِ) بوی خوش برای مردگان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). هر بوی خوش که به کفن و جسد مردگان زنند. (اقرب الموارد).
حاسبة المراهناتدیکشنری عربی به فارسیباربردن , حمل ونقل کردن , سوق دادن , جمع کردن , مجموع , برپشت حمل کردن