خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هنجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: hanĵītan] [قدیمی] hanjidan کشیدن؛ برکشیدن؛ بیرون کشیدن؛ برآوردن.〈 برهنجیدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] کشیدن؛ گستردن: ◻︎ چنانکه مرغ هوا پر و بال برهنجد / تو بر خلایق بر پر مردمی برهنج (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۴).
-
جستوجو در متن
-
هنج
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ هنجیدن) [قدیمی] hanj ۱. = هنجیدن۲. هنجنده؛ کشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ◻︎ کمندی عدوهنج از بهر کین / فروهشته چون اژدهایی ز زین (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۸).
-
برهنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] barhanjidan ۱. هنجیدن.۲. آهنگ کردن.۳. کشیدن؛ برآوردن: ◻︎ چنانکه مرغ هوا پّر و بال برهنجد / تو بر خلایق بر پرّ مردمی برهنج (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۴).