عنذاءلغتنامه دهخداعنذاء. [ ع ِ ] (ع مص ) برآغالیدن و برانگیختن . (از ناظم الاطباء). گویند: عَنذی به ؛ یعنی آن را برآغالانید و برانگیخت و تشویق کرد. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
العلم عندالغتنامه دهخداالعلم عندا. [ اَ ع ِ م ُ ع ِ دَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) خدای داند. خدا داناست . و گاهی گویند: والعلم عنداﷲ. رجوع به علم شود.
پاندیالغتنامه دهخداپاندیا. (اِخ ) نام قدیم منتهای جنوبی هندوستان و در قرون وسطی بدانجا دولت بزرگی بود. در قرن ششم و هفتم و هشتم هجری این مملکت را به دفعات آل سبکتکین و سایر دول اسلامیه ضبط و تسخیر کردند.
هندیانلغتنامه دهخداهندیان . [ هَِ ] (اِخ ) قریه ای است از اراضی فارس که معدن گوگرد دارد. (ازانجمن آرا). ناحیه ای است از حوزه ٔ بنادر جنوب ، حد شمالی و شرقی آن بهبهان ، مغرب آن خوزستان و جنوبش خلیج فارس است . ساکنان آن از ایلات مختلف هستند. این محل نزدیک بندر معشور است . (از جغرافیای سیاسی کیهان
هندباءدیکشنری عربی به فارسیکاسني دشتي , کاسني تلخ , قاصدک (گياه خودرو و داراي گلهاي زرد روشن) , کاسني فرنگي , هنديا , کاسني سالا دي , انديو0
فارفینلغتنامه دهخدافارفین . (اِخ ) شهری در روم . (ولف ) : یکی هندیا و یکی فارفین بیاموختشان زند و بنهاد دین . فردوسی .در نسخه های دیگر شاهنامه و از جمله در چ بروخیم (ج 8 ص
هندیانلغتنامه دهخداهندیان . [ هَِ ] (اِخ ) قریه ای است از اراضی فارس که معدن گوگرد دارد. (ازانجمن آرا). ناحیه ای است از حوزه ٔ بنادر جنوب ، حد شمالی و شرقی آن بهبهان ، مغرب آن خوزستان و جنوبش خلیج فارس است . ساکنان آن از ایلات مختلف هستند. این محل نزدیک بندر معشور است . (از جغرافیای سیاسی کیهان