هنزکلغتنامه دهخداهنزک . [ هََ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش افجه ٔ شهرستان تهران . دارای 304 تن سکنه ، آب آن از رود گلندوک و محصول عمده اش غله ، بنشن ، میوه وچوب قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
انجغلغتنامه دهخداانجغ. [ اَ ج ُ ] (اِ) بر وزن و معنی انجخ است که چین و شکنج روی و اندام باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). انجوخ . (هفت قلزم ). انجوغ . چین . شکنج . ترنجیدگی . (یادداشت مؤلف ). || آب دهن . (هفت قلزم ).
انجقلغتنامه دهخداانجق . [ اَ ج َ ] (ترکی ، ق ) بمجرد اینکه ، بمحض اینکه . (از دزی ج 1 ص 40). در ترکی آذربایجانی ، آنجاق به همین معنی استعمال دارد.