روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
مدرسۀ عالی مهمانخانهداریhotel schoolواژههای مصوب فرهنگستانمرکز آموزش عالی که در آن به دانشجویان مهارتهای ادارۀ مهمانخانه آموخته میشود متـ . مدرسۀ عالی هتلداری
مدار هالهایhalo orbitواژههای مصوب فرهنگستانمداری که در آن فضاپیما در همسایگی یک نقطة لاگرانژی باقی میماند و یک حلقة دایرهای یا بیضوی را طی میکند
هولیلغتنامه دهخداهولی . (اِخ ) در هندی نام عیدی و جشنی است . (برهان ) (آنندراج ). این جشن را در اوائل فصل بهار برپا می کنند. (فرهنگ عمید).
هولیلغتنامه دهخداهولی . [ هََ / هُو ] (اِ) کره اسبی که هنوز زین نکرده باشند و به هندی آهسته و هموار باشد. (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا).
مجهولیلغتنامه دهخدامجهولی . [ م َ ] (حامص ) نادانی و جهالت . (ناظم الاطباء). || ناشناختگی و نادانستگی . || گمنامی . و رجوع به مجهول شود.
مجهولیلغتنامه دهخدامجهولی . [ م َ لی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به مجهولیه . (از انساب سمعانی ). و رجوع به مجهولیه شود.
گهولیلغتنامه دهخداگهولی . [ گ َ ] (حامص ) عوض و بدل کردن چیزی باشد به چیزی دیگر. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معاوضه . تبدیل . چیزی به چیزی فروختن .
هولیلغتنامه دهخداهولی . (اِخ ) در هندی نام عیدی و جشنی است . (برهان ) (آنندراج ). این جشن را در اوائل فصل بهار برپا می کنند. (فرهنگ عمید).