لغتنامه دهخدا
آب کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) حمل آب از جایی . || بیرون آوردن آب با دلو و مانند آن از چاه و حوض و جز آن . نَزْح . || تطهیر شرعی و نمازی کردن چیزی متنجس . || شستن جامه ٔ صابون زده با آب خالص تا اثر صابون بشود. || آب کشیدن زخم و جراحتی