هَدَيْنَاهُفرهنگ واژگان قرآناو را هدايت کرديم(اصل در معني اين کلمه بازگشتن است .کلمه هدي به معناي راهنمائي به سوي مطلوب به نرمي و لطف است و اهتدا پذیرفتن هدايت و ایستادگی در راه کسب آن است)
حذنةلغتنامه دهخداحذنة. [ ح ُ ذُن ْ ن َ ] (اِخ ) زمینی است بنی عامربن صعصعة را. نصر گوید: حذنة موضعی است قرب یمامة بدانسوی وادی حائل . محرزبن مکعبر ضبی گوید : فدی لقومی ما جمعت من نشب اذ لفت الحرب أقواماً باقوام اذ خبرت مذحج عنا و قد کذبت أن لن یروع عن
حذنةلغتنامه دهخداحذنة. [ ح ُ ذُن ْ ن َ ] (ع اِ) اُذُن . (معجم البلدان ). گوش . (مهذب الاسماء). || (ص ) کوتاه . || مرد خردگوش . کوتاه گوش . || شتری که در خردسالی به سواری درآمده تا اینکه شکمش کلان گردیده و کوهانش رفته باشد.
امالغتنامه دهخدااما. [ اِم ْ ما ] (ع حرف ربط) حرف تردید است . (غیاث اللغات ). برای شک آید مانند اَو، جز اینکه در اَو ابتداء به تیقن باشد و در اما به شک : جائنی اما زید و اما عمرو. (از منتهی الارب ). || برای ابهام آید : اما یعذبهم و اما یتوب علیهم (قرآن <span class="hl
صالحلغتنامه دهخداصالح .[ ل ِ ] (اِخ ) ابن سوید قدوری ، مکنی به ابی عبدالسلام .او از حراس عمربن عبدالعزیز است . در تهذیب تاریخ ابن عساکر از عمروبن مهاجر آید که غیلان مولای آل عثمان وصالح بن سوید بنزد عمربن عبدالعزیز شدند و عمر شنیده بود که آنان قائل به قدرند، پس آن دو را نزد خود خواست و پرسید
هَدَيْنَاهُمْفرهنگ واژگان قرآنآنان را هدايت کرديم(اصل در معني اين کلمه بازگشتن است .کلمه هدي به معناي راهنمائي به سوي مطلوب به نرمي و لطف است و اهتدا پذیرفتن هدايت و ایستادگی در راه کسب آن است)