حرسلغتنامه دهخداحرس . [ ح َ رَ ] (اِخ ) نام قریه ای است در جانب شرقی مصر. (سمعانی ). و بعضی گفته اند نام محله ای است به مصر. (معجم البلدان ).
حرسلغتنامه دهخداحرس . [ ح َ ] (ع اِ) روزگار. دهر. (منتهی الارب ). زمانه . زمانه ٔ دراز. ج ، اَحْرُس . اَحراس . (مهذب الاسماء) : هر دو را ضم کن و خطی بفرست تا برآسایم از گرانی حرس .سوزنی .
راهبُرد هَرَسpruning strategy, product line pruning strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی که براساس آن تولید یک یا چند محصول بهدلیل نبود تقاضا یا بازده مالی متوقف میشود متـ . راهبرد هَرَس محصول product pruning
ارّۀ هَرَسpruning sawواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اره با تیغۀ کمانی که دندانههای ویژۀ تَربُری یا خشکبُری داشته باشد و برای بریدن انواع شاخه در باغبانی به کار رود
قیچی هَرَسpruning shearواژههای مصوب فرهنگستانابزاری قیچیمانند با تیغهای کوتاه برای برشهای مختلف در باغبانی