حدسیلغتنامه دهخداحدسی . [ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حدس . از روی حدس و گمان و تخمین . احتمالی . تخمینی .
ادسیلغتنامه دهخداادسی . [ اُ دُ ] (اِخ ) آتنائیس . ملکه ٔ روم شرقی متولد به اثینه ، زوجه ٔ تئودز دوم (در حدود 401 - 460م .).
عدسیفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) جسمی عدسیشکل که در پشت مردمک چشم و جلو زجاجیه قرار دارد.۲. (فیزیک) قطعهای شیشهای یا پلاستیکی که یک یا دو طرف آن محدب یا مقعر است و در دوربینها، ریزبینها، و دستگاههای عکاسی به کار میرود؛ عدسه.۳. غذایی که از عدس پختهشده و بلغور تهیه میشود.⟨ عدسی چشم: (زی
هجدسفلغتنامه دهخداهجدسف . [ هََ دَ ] (اِخ ) صورتی است از کلمه ٔ اوستایی هئچت اسپ که نام چهارمین نیای زرتشت پیغمبر ایرانی باشد. این کلمه به صورتهای هجتسب ، هچدسپ و منجدسف نیز آمده است . رجوع به هئچت اسپ شود.
هجتسبلغتنامه دهخداهجتسب . [ هََ ت َ ] (اِخ ) صورتی است از کلمه ٔ اوستایی هئچت اسپ که نام چهارمین نیای زرتشت پیغمبر ایرانی است . این کلمه در مآخذ مختلف به صورتهای هجدسف ، هچدسپ و منجدسف نیز آمده است . رجوع به هئچت اسپ شود.
هئچت اسپلغتنامه دهخداهئچت اسپ . [ هََ ءِ چ َ اَ پ َ ](اِخ ) (اوستایی ) هچدسپ ، نام چهارمین نیای زرتشت است ، چند بار پیغمبر از او در سرودهای خود گاتها یاد میکند چنانکه در یسنا 46 بند 15 و یسنا 53
اسبلغتنامه دهخدااسب . [ اَ ] (اِ) (از پهلوی اسپ ) چارپائی از جانوران ذوحافر که سواری و بار را بکار آید. اسپ . فَرَس . نوند. برذون . نونده . باره . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). بارگی . ریمن . (برهان ). بارگیر. شولک . (صحاح الفرس ). ابوالمضاء. (السامی فی الاسامی ). ابوالمضا. (مهذب الاسماء).