پراکنۀ آبیaqueous dispersionواژههای مصوب فرهنگستانپراکنهای که فاز پیوستۀ آن آب همراه یا بدون مواد حلشده در آن است
تمیزکاری آبیaqueous cleaningواژههای مصوب فرهنگستانتمیزکاری سطح فلز و آمادهسازی آن برای عملیات بعدی با استفاده از محلولهای آبی حاوی ترکیبات عامل سطحفعال و نمکهای قلیایی و عامل منزویساز
هکیدنلغتنامه دهخداهکیدن . [ هَُ دَ ] (مص ) سکسکه کردن . هکه کردن . (یادداشتهای مؤلف ). رجوع به هکه شود.
شجکلغتنامه دهخداشجک . [ ش َ ج ُ ] (اِ) آواز اسب و اشتر و امثال آن در وقت رفتن . (انجمن آرا) (آنندراج ). || فواق . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رچک .رجک . آروغ . آرغ . هکه . باد گلو. رجوع به هکه شود.
اشکههلغتنامه دهخدااشکهه . [ اَ / اُ ک ُ هََ / هَِ ] (اِ) فواق . (تفلیسی ). هُکّه . اشکوهه . و رجوع به اشکوهه شود.
اسکچهلغتنامه دهخدااسکچه . [ اَ ک ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) در گناباد (خراسان ) سِکسکه . اُکچه (نیز در گناباد). هُکِه .
هکهلغتنامه دهخداهکه . [ هَُ ک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ) مخفف هکچه . (انجمن آرا). به معنی هکک است که جَستن گلو و فواق باشد. (برهان ). سکسکه . زغنگ . فواق . در زبان فرانسه به همین صورت مأخوذ ازفارسی است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به هکچه شود.
هکهلغتنامه دهخداهکه . [ هَُ ک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ) مخفف هکچه . (انجمن آرا). به معنی هکک است که جَستن گلو و فواق باشد. (برهان ). سکسکه . زغنگ . فواق . در زبان فرانسه به همین صورت مأخوذ ازفارسی است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به هکچه شود.