روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
استخوانبُری بیکر و هیلBaker and Hill osteotomyواژههای مصوب فرهنگستانبرش پاشنه و وارد کردن گوِهای از استخوان در آن برای اصلاح تغییر شکل استخوان مچ پا
پلگیheel and toe wear 1, heel-toe wear 1واژههای مصوب فرهنگستانرفتگی یکطرفۀ آجقطعهها در تایرهای شعاعی؛ معمولاً رفتگی لبۀ آجقطعههایی که زودتر بر جاده قرار میگیرند، بیشتر است
ژلgelواژههای مصوب فرهنگستانپراکنهای بهصورت محلول تعلیقی یا بسپاری که رفتاری مانند جامد کشسان یا نیمهجامد دارد
ژل اثربرداریgel liftواژههای مصوب فرهنگستانلایة نازکی از ژلاتین که برای برداشتن اثر انگشت از یک سطح و انتقال آن به قطعهای پلاستیکی و انعطافپذیر به کار میرود
مقولات هگل: تکوینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت م، شُدن (تَعیّن)، وجود، کیف، کیفیت، تحقق، حد، وحدت، کثرت، کم، مادیت، محسوسیت، کمّ بیرونی، مقدار، عدد، کمّ درونی، درجه، تناسب، اندازه
فیلسوففرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام حکیم، اندیشمند، متفکر، متافیزیسین، دانشمند سقراط، افلاطون، ارسطو، دکارت، لایبنیتز، کانت، هگل ابنسینا، خوارزمی اصحاب تصور، ایدهآلیستها، اشراقیون پوزیتیویست، اگزیستانسیالیست، ماتریالیست
ده ماهگللغتنامه دهخداده ماهگل . [ دِه ْ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 15هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <spa
کهگللغتنامه دهخداکهگل . [ ک َ گ ِ ] (اِ مرکب ) مخفف «کاه و گل »، و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). کاهگل . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : سرای خود را کرده ستانه ٔ زرین به سقف خانه پدر بر ندیده کهگل و ویم . سوزنی (از یادداشت به خط مر