هیئت مستقل انتخاباتindependent election commission, IECواژههای مصوب فرهنگستان1. نهادی مستقل از قوۀ مجریه که در جایی که این قوه نمیتواند بیطرف باشد، نظارت بر انتخابات و تضمین صحت آن را بر عهده میگیرد 2. هیئتی که برگزاری انتخابات اولیه یا انتخابات انتقالی را بهعنوان بخشی از فرایند اعتمادسازی برای برقراری صلح یا مردمسالاری بر عهده دارد
هیئتفرهنگ فارسی عمید۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.۲. عده و دستهای از مردم.۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.⟨ هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کوردیپلماتیک.⟨ هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شد
خوش هیئتلغتنامه دهخداخوش هیئت . [ خوَش ْ / خُش ْ هََ / هَِ ءَ ] (ص مرکب ) خوش ترکیب . با هیئت خوب . خوش شکل .
ملک هیئتلغتنامه دهخداملک هیئت . [ م َ ل َ هََ / هَِ ءَ ] (ص مرکب ) ملک شمایل . فرشته شکل . فرشته طلعت : جمشید ملک هیئت خورشید ملک هیبت یک هندسه ٔ رایش معمار همه عالم .خاقانی .
هیئتفرهنگ فارسی عمید۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.۲. عده و دستهای از مردم.۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.⟨ هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کوردیپلماتیک.⟨ هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شد