هیریلغتنامه دهخداهیری . (اِ) بر وزن و معنی خیری است که گل شب بو گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). وآن گلی باشد معروف که شبها بوی خوش کند. (برهان ).
هیریفرهنگ نامها(تلفظ: hiri , heyri) (در گیاهی) (= خیری) گل شب بو ، گلی که شبها بوی خوش دارد ، گل همیشه بهار .
حیریلغتنامه دهخداحیری . (اِ) ایوان و رواق و طاق . (از آنندراج ) (برهان ). رواق و ایواق . (صحاح الفرس ). و به این معنی با خاء نقطه دار هم بنظر آمده است . (برهان ) : یک روز خطا کر
حیریلغتنامه دهخداحیری . [ ح َ را ] (ع ص ) مؤنث حیران . زن سرگشته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شب بسیار مظلم و تاریک . (از اقرب الموارد).
حیریلغتنامه دهخداحیری . [ ح َ ری ی ] (ع اِ) حَیری ﱡالدَّهر و حاری دهر و حیری دهر. یعنی ابداً.(اقرب الموارد). گاهی [ هیچگاه ] . (منتهی الارب ).
شب بوفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی زینتی باساقۀ بلند و گلهایی به رنگهای مختلف؛ شبانبوی؛ خیرو؛ خیری؛ هیری؛ زراوشان.
خلغتنامه دهخداخ . (حرف ) حرف نهم است ازالفبای فارسی و هفتم از الفبای عربی و بیست و چهارم از الفبای ابجد و نام آن خاء است و در حساب جُمَّل ششصد بود و در حساب ترتیبی فارسی نمای
زانتلغتنامه دهخدازانت . (اِخ ) از جزائر دریای ایونی واقع در سواحل غربی و جنوبی شبه جزیره ٔ بالکان است و فاصله ٔ آن تا شبه جزیره ٔ مره و جزیره ٔ سفالنی (یکی از جزائر سواحل غربی و
هلغتنامه دهخداه. (حرف ) حرف سی ویکم است از حروف هجای فارسی و بیست وهفتم از حروف هجای عربی . نام آن «ها» ونشانه ٔ آن در تحریر «هَ ، ه » است و به حساب جمل آن را به پنج دارند. و