واخواهلغتنامه دهخداواخواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) معترض . (از واژه های نو فرهنگستان ). کسی که واخواست میکند. در برابر واخوانده . رجوع به واخواست و واخواستن و واخوانده شود.
واخواهیلغتنامه دهخداواخواهی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل واخواست . (واژه های نو فرهنگستان ). اعتراض . (فرهنگ رازی ). رجوع به واخواست و واخواستن شود.