خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وارو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) vāru ۱. وارون؛ واژگون.۲. (اسم مصدر) (ورزش) در ژیمناستیک، پشتک.〈 وارو زدن: (مصدر لازم)۱. (ورزش) پشتک زدن در آب، گود زورخانه، و بر روی زمین.۲. برعکسِ کار کس دیگر کاری انجام دادن.
-
جستوجو در متن
-
سرنگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نگونسر، نگونسار، سراگون› sarnegun سربهپایین؛ سربهزیر؛ سرازیر، واژگون؛ وارو.
-
اسن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اشن› [قدیمی] 'asan ۱. واژگونه.۲. جامۀ باژگونه؛ جامۀ وارو.۳. خربزۀ نارس.
-
دمر
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عامیانه] damar ۱. بهروافتاده؛ وارو؛ وارون.۲. روی سینه و شکم دراز کشیده؛ دمرو.
-
وارون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹وارونه› [قدیمی] vārun ۱. واژگون؛ برگشته؛ سرنگون؛ وارو.۲. [مجاز] نحس و شوم: ◻︎ ندانم بخت را با من چه کین است / به که نالم به که زاین بخت وارون (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۸).
-
اشن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اسن› [قدیمی] 'ašan ۱. ویژگی جامهای که وارو به تن کرده باشند: ◻︎ چون جامهٴ اشن به تن اندر کند کسی / خواهد ز کردگار به حاجت مراد خویش (رودکی: ۵۲۴).۲. نارس؛ نارسیده.۳. میوۀ نارس: ◻︎ خربزه پیش وی نهاد اشن / وز بر او بگشت حالی شاد (غضائری: شاع...
-
آفتاب مهتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āftābmahtāb ۱. نوعی آتشبازی که هنگام سوختن به چند رنگ درمیآید.۲. (ورزش) در کشتی، از فنون کشتیگیری.۳. (ورزش) نوعی وارو هنگام پریدن در آب و یا در ژیمناستیک.۴. نوعی بازی کودکان که در آن دو نفر پشت در پشت هم بازوها را حلقه میکنند و به نوبت...
-
پشتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) poštak ۱. (ورزش) حرکت معلق زدن در آب یا روی زمین.۲. ‹پستک› [قدیمی] جامۀ کوتاه و نیمتنۀ نمدی که سابقاً بعضی از سوارکاران و تفنگداران میپوشیدند.〈 پشتک زدن: (مصدر لازم) معلقوارو زدن در آب یا روی زمین.
-
قلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qalb ۱. [جمع: قُلُوب] (زیستشناسی) عضو عضلانی صنوبریشکل که در جانب چپ سینه بین ریهها قرار گرفته و مانند تلمبه برای رساندن خون به تمام بدن در کار است؛ دل.۲. میان و وسط چیزی.۳. [قدیمی] سیم و زر ناسره.۴. (ادبی) = مقلوب۵. قسمت میانی لشکر، ...