گواشیرلغتنامه دهخداگواشیر. [ گ َ ] (اِخ ) نام ولایتی است که فیروزه ٔ کم بها سیرفام در آن پیدا میشود. (رشیدی ). نام ولایتی است ، و در آن فیروزه ٔ سفیدرنگ کم بهابه هم میرسد. (برهان ). نام قدیم شهر کرمان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). صاحب تاج العروس گوید: نامی است که اهل کرمان به بردشیر (بردسیر) د
گواشیرلغتنامه دهخداگواشیر. [ گ َ ] (اِ مرکب ) گاوشیر، و آن صمغ درختی است که در دواها به کار برند. گرم و خشک است در دویم و سیم . (از برهان ). و رجوع به گاوشیر و جاوشیر و جاشیر شود.
گواسرلغتنامه دهخداگواسر. [ گ َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در7500 گزی جنوب رودسر و 1500 گزی جنوب شوسه ٔ رودسر به لنگرود واقع شده است . هوای آن معتدل مرطوب مالاریایی و سکنه ٔ آن <span clas
واشرلغتنامه دهخداواشر. [ ش ِ ] (انگلیسی ، اِ) ابزاری است که در ماشین ها و وسایل مکانیکی به کار میرود و بیشتر در بین دوقطعه که روی هم قرار می گیرند گذاشته می شود و جنس آن ممکن است از مقوا، آهن ، مس ، لاستیک و کائوچو باشد.
واشرلغتنامه دهخداواشر. [ ش ِ ] (انگلیسی ، اِ) ابزاری است که در ماشین ها و وسایل مکانیکی به کار میرود و بیشتر در بین دوقطعه که روی هم قرار می گیرند گذاشته می شود و جنس آن ممکن است از مقوا، آهن ، مس ، لاستیک و کائوچو باشد.
واشرفرهنگ فارسی عمیدحلقۀ باریکی از چرم یا فلز برای کار گذاشتن در اطراف پیچومهره؛ لایهای از فلز یا چرم که بین دو جسم قرار میگیرد تا از نفوذ مایعات و گاز جلوگیری کند.
واشرفرهنگ فارسی معین(ش ) [ انگ . ] (اِ.) حلقه ای معمولاً از جنس لاستیک که برای آب بندی کردن بین دو جسم سخت قرار می گیرد.
واشرلغتنامه دهخداواشر. [ ش ِ ] (انگلیسی ، اِ) ابزاری است که در ماشین ها و وسایل مکانیکی به کار میرود و بیشتر در بین دوقطعه که روی هم قرار می گیرند گذاشته می شود و جنس آن ممکن است از مقوا، آهن ، مس ، لاستیک و کائوچو باشد.
واشرفرهنگ فارسی عمیدحلقۀ باریکی از چرم یا فلز برای کار گذاشتن در اطراف پیچومهره؛ لایهای از فلز یا چرم که بین دو جسم قرار میگیرد تا از نفوذ مایعات و گاز جلوگیری کند.
عواشرلغتنامه دهخداعواشر. [ ع َ ش ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاشرة. (منتهی الارب ). رجوع به عاشرة شود. || شتران که در روز دهم بر آب آیند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتران که یک عشر آب خورده باشند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قوادم پرهای پرندگان . (از اقرب الم