وانوردیدنلغتنامه دهخداوانوردیدن . [ ن َ وَ دی دَ ] (مص مرکب ) برگردانیدن : الکبن ؛ کناره ٔ دلو که وانوردند. (السامی ).
نوردیدنلغتنامه دهخدانوردیدن . [ ن َ وَ دی دَ ] (مص ) طی کردن .(برهان قاطع) (آنندراج ). بریدن . (آنندراج ). پیمودن [ راه ] . (فرهنگ فارسی معین ). قطع کردن . درنوشتن . سپردن . نبشتن : بپوشی همان پوستین سیاه یکی دشنه بستان و بِنْوَرد راه . فردوس