واقیلغتنامه دهخداواقی . (ع ص ) نگاه دارنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). حافظ. صائن . نگهبان . || حامی . (غیاث اللغات ). || دافع. (از اقرب الموارد). مانع. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). مالهم من اﷲ من واق ؛ ای دافع. (اقرب الموارد). || سرج واق ؛ زینی
واقعاًلغتنامه دهخداواقعاً. [ ق ِ عَن ْ ] (ع ق ) در حقیقت . بحقیقت . حقیقةً. درواقع. فی الواقع. براستی . رجوع به واقع شود.
واقعادیکشنری فارسی به انگلیسیeffectually, fairly, frankly, honestly, indeed, literally, practically, quite, rather, real, really, substantially, sure, truly, veritably, yea
واکاویدنلغتنامه دهخداواکاویدن . [ دَ ] (مص مرکب ) جستجو کردن . تفحص نمودن . تفتیش کردن . (ناظم الاطباء). کاوش . جستجو. تفحص . (آنندراج ). بازکاویدن . بحث و فحص کردن .- واکاویدن از ؛ پژوهیدن از. (یادداشت مؤلف ).|| در عبارت زیر از المصادر معنی کوشیدن و کشمکش کردن می
خانان قرملغتنامه دهخداخانان قرم . [ ن ِ ق ِ رِ ] (اِخ ) این طایفه بنام خانان کریمه و خانات غازان نیز مشهورند. و از حدود 823 تا 1197 هَ . ق . (مطابق حدود 1420 تا 1783</sp
واکاویدنلغتنامه دهخداواکاویدن . [ دَ ] (مص مرکب ) جستجو کردن . تفحص نمودن . تفتیش کردن . (ناظم الاطباء). کاوش . جستجو. تفحص . (آنندراج ). بازکاویدن . بحث و فحص کردن .- واکاویدن از ؛ پژوهیدن از. (یادداشت مؤلف ).|| در عبارت زیر از المصادر معنی کوشیدن و کشمکش کردن می