واکردنیلغتنامه دهخداواکردنی . [ک َ دَ ] (ص لیاقت ) بازکردنی . گشودنی . گشادنی . قابل باز کردن . که بتوان بازش کرد. رجوع به واکردن شود.
واکردنلغتنامه دهخداواکردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گشادن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). گشودن . (ناظم الاطباء). باز کردن . چیز بسته را گشودن : برخیز و در سرای دربندبنشین و قبای بسته واکن . سعدی .نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای
واکِرْدَنگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی باز کردن چیزی ، چیدن چیزی (میوه ، سبزی ، گل و...) کنایه از باز کردن دهان و سخن گفتن