لغتنامه دهخدا
چوبکاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زدن با چوب . بچوب بسیار زدن . (یادداشت مؤلف ). کتک زدن . (فرهنگ فارسی معین ). || در تداول عامه خجل و شرمسار کردن از بسیاری احسان و نیکی . نیکی کردن بجای بدی .نیکی کردن به آنکه نسبت بتو نیکی نکرده است ؛ «ما راچوبکاری میکنند». (یادداشت مؤل