وجبةلغتنامه دهخداوجبة. [ وَ ب َ ] (ع مص ) سقوط کردن و افتادن بر روی زمین . (اقرب الموارد). به یک بار افتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و در تاج العروس آمده که وزن فعله در اینجا برای مره ٔ واحده نیست بلکه مصدر است مانند وجوب . (اقرب الموارد از تاج العروس ). || افتادن با صد
وجیبةلغتنامه دهخداوجیبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) روزینه و راتب از طعام و جز آن . (منتهی الارب ). وظیفه . (اقرب الموارد). روزینه و راتب از طعام و جز آن . وظیفه و وجه گذران از طعام و جز آن . (آنندراج ). || بیع و هو ان یوجب البیع علی ان یاخذ البایع من ثمنه بعضاً فبعضاً فاذا استوفی یقال استوفی وجیبته .
وظبةلغتنامه دهخداوظبة. [ وَ ب َ ] (ع اِ) فرج ستورمادگان شکافته سم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرج مادیان و سایر ستور[ ان ] سم شکافته . (از ناظم الاطباء).
وجبةلغتنامه دهخداوجبة. [ وَ ب َ ] (ع مص ) سقوط کردن و افتادن بر روی زمین . (اقرب الموارد). به یک بار افتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و در تاج العروس آمده که وزن فعله در اینجا برای مره ٔ واحده نیست بلکه مصدر است مانند وجوب . (اقرب الموارد از تاج العروس ). || افتادن با صد
وجبةلغتنامه دهخداوجبة. [ وَ ب َ ] (ع مص ) سقوط کردن و افتادن بر روی زمین . (اقرب الموارد). به یک بار افتادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و در تاج العروس آمده که وزن فعله در اینجا برای مره ٔ واحده نیست بلکه مصدر است مانند وجوب . (اقرب الموارد از تاج العروس ). || افتادن با صد
موجبةلغتنامه دهخداموجبة. [ ج ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) موجبه . مؤنث موجب . ج ، موجبات . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موجب شود. || بزه یا نیکویی بزرگ که بدان دوزخ یا بهشت واجب گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مؤنث موجب . گناه یا ثواب بزرگ که ایجاب دوزخ و بهشت کند. (از یادداشت مؤلف ). گناه بزرگ یا حس