لغتنامه دهخدا
وجهی اصفهانی . [ وَ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) از شاعران صوفی مشرب است که بیشتر به رباعی می پردازد. او راست :می گفتم عشق و می ندانستم چیست می گفتم یار و می ندانستم کیست گر یار این است کی توان بی او بودور عشق این است چون توان با او زیست .دی پیر مغان آتش صحبت افروخ