خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وداد
لغتنامه دهخدا
وداد. [ وَ ] (ع مص ) وِداد. وُداد. دوست داشتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج المصادر). دوستی . محبت . مودت : کم بودشان رقت و لطف و ودادزآنکه حیوانی است غالب بر نهاد. مولوی .کارت این بوده ست از وقت ولادصید مردم کردن از دام وداد...
-
وداد
لغتنامه دهخدا
وداد. [ وِ ] (ع مص )وَداد. وُداد. ود. ودادة. مودة. موددة. دوست داشتن .(اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با یکدیگردوستی داشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). || (اِمص ) دوستی . حب . مودت . ود. مهر.محبت . (از یادداشت مؤلف ) : ذ...
-
وداد
لغتنامه دهخدا
وداد. [وُ ] (ع مص ) وَداد. وِداد. ود. مودة. دوست داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ودادة
لغتنامه دهخدا
ودادة. [ وَ دَ ] (ع مص ) ود. وداد. مودة. موددة. دوست داشتن کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرزو بردن . (منتهی الارب ). آرزو کردن . (المصادر زوزنی ). رجوع به وداد و ود شود.
-
ودادت
لغتنامه دهخدا
ودادت . [ وَ دَ ] (از ع مص ) وداد. ود. آرزو بردن . (بحر الجواهر). رجوع به ودادة شود.
-
مصادقه
لغتنامه دهخدا
مصادقه .[ م ُ دَ / دِ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِمص ) مصادقت . مصادقة. رجوع به مصادقة شود. || دوستی . وداد.
-
مجارم
لغتنامه دهخدا
مجارم . [ م َ رِ ] (ع اِ) معاملات وداد و ستدهای تجارتی . (ناظم الاطباء) (از جانسون ).
-
مهر پروردن
لغتنامه دهخدا
مهر پروردن . [ م ِ پ َرْ وَ دَ ] (مص مرکب ) محبت و دوستی ورزیدن . دوستی و مهربانی و محبت کردن . بسط عطوفت و وداد دادن .
-
موادة
لغتنامه دهخدا
موادة. [ م ُ وادْ دَ ] (ع مص ) دوستی کردن با کسی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وداد. با یکدیگر دوستی داشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). مُحابَّه . (یادداشت مؤلف ).
-
مذاق
لغتنامه دهخدا
مذاق . [ م َذْ ذا ] (ع ص ) دوست باطمع غیر خالص . (منتهی الارب ). که در وداد و دوستی خالص نیست . ممذوق الود. (از متن اللغة). مماذق .(یادداشت مؤلف ). || کذاب . (متن اللغة).
-
مرافاءة
لغتنامه دهخدا
مرافاءة. [ م ُ ف َ ءَ ] (ع مص ) مدارا کردن با کسی . (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). || وداد و دوستی ورزیدن در معامله . (از متن اللغة). دوستانه و با سازواری معامله کردن : رافأه فی البیع؛ حاباه فیه و داراه . (از اقرب الموارد).
-
ود
لغتنامه دهخدا
ود. [ وَدد ] (ع مص ) وِداد. وَداد. ودادة. مودة. مَودِدَة. دوست داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). || آرزو بردن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). آرزو داشتن . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) دوستی و محبت . (فرهنگ فارسی معین...
-
مهرپرورد
لغتنامه دهخدا
مهرپرورد. [ م ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) پرورده به مهر و محبت ودوستی . به عاطفه و وداد و محبت برآمده : زید آن سره مرد مهرپروردکای رحمت باد بر چنین مرد. نظامی .نبرده جوانی جوانمرد بودکه روشن دلش مهرپرورد بود.نظامی .
-
ولاد
لغتنامه دهخدا
ولاد. [ وِ ] (ع مص ) وِلادة. اِلادة. لِدَة. مولد. ولادت . زادن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).وضع حمل کردن . (اقرب الموارد). زاییدن : کارت این بوده ست از وقت ولادصید مردم کردن از دام وداد. مولوی .ازبرای دفع تهمت در ولادکه نزاده ست از ز...