سیاریoutreachواژههای مصوب فرهنگستانارائۀ خدمات که بهصورت خارج از مرکز در محلهای مورد نظر انجام میشود
وراجلغتنامه دهخداوراج . [ وِرْ را ] (ص ) از وَرّاج ، مبدل عربی اَرّاج . بسیار دروغگوی . ورغلاننده از مصدر اَرج و اَریج و اَریجَه به قیاس ور و ور زدن به وراج بدل شده . پرحرف . روده دراز. (فرهنگ فارسی معین ). || پرگوی . (یادداشت مؤلف ) : این زن کنجکاوو وراج از زیر و بال
ورازلغتنامه دهخداوراز. [ وُ ] (اِ) بر وزن و معنی گراز است و به فتح اول و تشدید ثانی هم به این معنی گفته اند. (برهان ). گُراز و آن خوک نر است . (ناظم الاطباء). و این به تشدید نیز آمده چنانکه فرید احول اصفهانی گفته : چو وراز، خوک است خوش پوی و چابک .(انجمن آرا) (
وراجلغتنامه دهخداوراج . [ وِرْ را ] (ص ) از وَرّاج ، مبدل عربی اَرّاج . بسیار دروغگوی . ورغلاننده از مصدر اَرج و اَریج و اَریجَه به قیاس ور و ور زدن به وراج بدل شده . پرحرف . روده دراز. (فرهنگ فارسی معین ). || پرگوی . (یادداشت مؤلف ) : این زن کنجکاوو وراج از زیر و بال
وراجدیکشنری فارسی به انگلیسیbabbler, chatterbox, chatty, gabby, garrulous, loquacious, magpie, talkative, talky, voluble
وراجلغتنامه دهخداوراج . [ وِرْ را ] (ص ) از وَرّاج ، مبدل عربی اَرّاج . بسیار دروغگوی . ورغلاننده از مصدر اَرج و اَریج و اَریجَه به قیاس ور و ور زدن به وراج بدل شده . پرحرف . روده دراز. (فرهنگ فارسی معین ). || پرگوی . (یادداشت مؤلف ) : این زن کنجکاوو وراج از زیر و بال