وردارفرهنگ فارسی معینو ورمال (وَ رُ وَ) (ص فا.) (عا.) = وردارنده و ورمالنده : کسی که پول یا مال اشخاص را بالا می کشد، مال مردم خور.
جانورداریلغتنامه دهخداجانورداری . [ ن َ / ن ِ /ن ْ وَ ] (حامص مرکب ) عمل آنکه جانوران نگاهدارد. شغل جانوردار. نگاهداری جانوران : بوقت استخلاص ماوراءالنهر و خراسان به اسم پیشوری و جانورداری جماعتی را بحشر بد
برخورداریلغتنامه دهخدابرخورداری . [ ب َ خوَر / خُرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 108 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).