ورزشلغتنامه دهخداورزش . [ وَ زِ ] (اِمص ، اِ) ورزیدن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ورزیدن شود. || اجرای مرتب تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمی و روحی . (فرهنگ فارسی معین ). || کسب . (منتهی الارب ). اکتساب . (یادداشت مؤلف ). به دست کردن . به دست آوردن . حاصل کردن . تحصیل . اندوختن . گرد
ورزشفرهنگ فارسی عمید۱. کار پیاپی.۲. پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت.۳. حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات؛ هرگونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی بهتنهایی یا دستهجمعی انجام داده میشود.
ورزشفرهنگ فارسی معین(وَ زِ) 1 - (اِمص .) تمرین ، کار پیاپی و مرتب . 2 - (اِ.) انجام حرکات بدنی خاص برای تقویت عضلات .
چکش پرانیفرهنگ فارسی عمیدپراندن چکش؛ از ورزشهای دوومیدانی که گلولهای به وزن ۷ کیلو و ۷۰۰ گرم را که بر سر مفتول فلزی آویزان است؛ پرتاب میکنند.
استارتفرهنگ فارسی معین(اِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - حرکت کردن و به حرکت درآوردن . 2 - لحظة حرکت ورزشکاران د ر ورزش های دو و میدانی ، دوچرخه سواری ، شنا و همانند آن ، شروع .
امدادیلغتنامه دهخداامدادی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به امداد. (فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح ورزش در ورزشهای دو میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چند تن با فاصله های معین در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
ورزشلغتنامه دهخداورزش . [ وَ زِ ] (اِمص ، اِ) ورزیدن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ورزیدن شود. || اجرای مرتب تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمی و روحی . (فرهنگ فارسی معین ). || کسب . (منتهی الارب ). اکتساب . (یادداشت مؤلف ). به دست کردن . به دست آوردن . حاصل کردن . تحصیل . اندوختن . گرد
ورزشفرهنگ فارسی عمید۱. کار پیاپی.۲. پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت.۳. حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات؛ هرگونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی بهتنهایی یا دستهجمعی انجام داده میشود.
ورزشفرهنگ فارسی معین(وَ زِ) 1 - (اِمص .) تمرین ، کار پیاپی و مرتب . 2 - (اِ.) انجام حرکات بدنی خاص برای تقویت عضلات .
ورزشلغتنامه دهخداورزش . [ وَ زِ ] (اِمص ، اِ) ورزیدن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ورزیدن شود. || اجرای مرتب تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمی و روحی . (فرهنگ فارسی معین ). || کسب . (منتهی الارب ). اکتساب . (یادداشت مؤلف ). به دست کردن . به دست آوردن . حاصل کردن . تحصیل . اندوختن . گرد
ورزشفرهنگ فارسی عمید۱. کار پیاپی.۲. پیاپی کردن کاری برای تمرین و عادت.۳. حرکت دادن پیاپی اعضای بدن برای تقویت اعصاب و عضلات؛ هرگونه عمل و حرکتی که برای تقویت اعضا و به منظور حفظ تندرستی بهتنهایی یا دستهجمعی انجام داده میشود.